جایگاه احساس و تخیل در نظام فکری دکارت

Authors

عزیزه زیرک باروقی

سید مصطفی شهر آیینی

abstract

مبحث مربوط به احساس و تخیل در نظام فکری دکارت بسیار مهم است. او در «تأمل دوم» احساس و تخیل را به عنوان حالات آگاهی و بدون اینکه به متعلق خارجی مربوط شوند، ذیل حالات من اندیشنده طبقه بندی می کند. سپس در «تأمل ششم» برای اثبات من جسمانی از این دو قوه یاری می جوید و آن ها را به عنوان قوایی معرفی می کند که تحقق آن ها نیازمند فعالیت جسمانی است. بنابراین آن ها دو قوه ای هستند که نه ذهنی محض اند و نه جسمانی محض؛ بلکه ما در اتحاد ذهن و بدن و در مقام انسانی واحد مرکب از نفس و بدن است که می توانیم از آن ها برخوردار باشیم. در واقع، دکارت با پیش کشیدن بحث احساس و تخیل، نه تنها می کوشد وجود جسم به طور عام و بدن به طور خاص را اثبات کند، بلکه می خواهد نحوة تعامل دو جوهر متمایز ذهن و بدن را هم تبیین نماید. اما به نظر می رسد بحث او دربارة این دو قوه با نظام دوگانه انگارانه اش سازگار نیست. با بررسی آثار چندی از مفسرین دکارت هم چون گری هتفیلد، برنارد ویلیامز، مارگارت داولر ویلسُن و کاترین ویلسُن متوجه می شویم که آن ها کمابیش به بحث احساس و تخیل در نظام فلسفی دکارت پرداخته اند، اما به رغم اهمیت موضوع در نظام فکری دکارت، به اجمال از آن گذشته اند. در این میان جان کاتینگم، مترجم اصلی دورة سه جلدی آثار دکارت به انگلیسی و صاحب آثار متعددی دربارة نظام فکری دکارت، بیشتر از سایر مفسرین به احساس و تخیل در فلسفه دکارت توجه کرده و آراء متفاوتی را نسبت به دیگر دکارت شناسان مطرح کرده است. در این مقاله می کوشیم با استناد به آثار دکارت و رجوع به آراء برخی از مفسرین او، به جایگاه احساس و تخیل در فلسفة دکارت و ارتباط این مسئله با دوگانه انگاری دکارت بپردازیم و به نحوی برجستگی آراء کاتینگم را نسبت به دیگر مفسرین نشان دهیم.

Upgrade to premium to download articles

Sign up to access the full text

Already have an account?login

similar resources

جایگاه شک در تأسیس نظام فکری دکارت

"دکارت" به‌رغم اینکه در روزگار خود و حتی بعدها متهم به شکاکیت بود اصلاً شکاک نبود؛ بلکه او شک را همچون وسیله‌ای برای غایتی به‌کار می‌برد. او هرکجا از فلسفه و مابعدالطبیعة حقیقی سخن می‌گوید مخاطب را به پاکسازی ذهن از هرچه که می‌شود کمترین تردیدی در آن کرد، فرا می‌خواند. آنچه باید به‌ آن توجه داشته باشیم این است که شک ‌و شکاکیت تنها تا مرحله‌ای کارآیی دارد که ما به‌کمک آن به مبنای مستحکمی برسیم و ...

full text

جایگاه اخلاق در نظام فکری دکارت

چکیده ‌ دکارت در گفتار در روش آشکارا اعلام می‌دارد که فلسفه‌ای که او قصد پی‌افکندن آن را دارد ما را «ارباب و مالک طبیعت» می‌سازد، اما در انفعالات نفس بهر‌ه‌ی اصلی حکمت را در این می‌داند که به ما بیاموزد تا «ارباب انفعالات خویش» باشیم. آن‌چه از فلسفه‌ی دکارت می‌دانیم بیش‌تر مربوط است به سخن نخست او در گفتار در روش و پیامدهایی که بر اثر چنین نگاهی به فلسفه به‌بار آمده است. اما درباره‌ی جایگاه اخ...

full text

ادراک حسی،تخیل و حافظه در نظام فکری آگوستین

آگوستین مانند هر فیلسوف مسیحی دیگری در سده‌های میانه،‌ اولین و اصلی‌ترین دغدغه‌اش نه فلسفه‌ورزی بلکه دین‌داری است. روشن است که آنچه در دین اصل است ایمان به خداست نه شناخت نظری او؛ اما برای هر دین‌داری بایسته است که در پیِ شناخت نظری نیز برآید تا بتواند از آنچه بدان گرویده، دفاع کند. آگوستین به‌پیروی از نوافلاطونیان بر آن است که شناخت خداوند از توان بشر بیرون است، اما نظر به اینکه خداوند آدمی را ...

full text

رابطه ما بعد الطبیعه و روش در نظام فکری دکارت

هدف اصلی دکارت از بحثهای فلسفی رسیدن به یک علم واحد کلی است که فقط با دستیابی به یک روش معقول کامل و شامل می تواند تحقق پذیر باشد البته فلسفه مبتنی بر اصالت عقل دکارت با سنتهای قبلی (اعم از دوره باستان یا قرون وسطی) تفاوت زیادی دارد زیرا توجه اصلی دکارت به علوم جدید است و کار اساسی او از لحاظ فلسفه اولی اثبات نوعی عقل است که عمیقا نه فقط مجهز به روش می شود بلکه خود را اصلا جز تشخیص ترتیب امور و...

full text

ادراک حسی،تخیل و حافظه در نظام فکری آگوستین

آگوستین مانند هر فیلسوف مسیحی دیگری در سده های میانه، اولین و اصلی ترین دغدغه اش نه فلسفه ورزی بلکه دین داری است. روشن است که آنچه در دین اصل است ایمان به خداست نه شناخت نظری او؛ اما برای هر دین داری بایسته است که در پیِ شناخت نظری نیز برآید تا بتواند از آنچه بدان گرویده، دفاع کند. آگوستین به پیروی از نوافلاطونیان بر آن است که شناخت خداوند از توان بشر بیرون است، اما نظر به اینکه خداوند آدمی را ب...

full text

رابطه ما بعد الطبیعه و روش در نظام فکری دکارت

هدف اصلی دکارت از بحثهای فلسفی رسیدن به یک علم واحد کلی است که فقط با دستیابی به یک روش معقول کامل و شامل می تواند تحقق پذیر باشد البته فلسفه مبتنی بر اصالت عقل دکارت با سنتهای قبلی (اعم از دوره باستان یا قرون وسطی) تفاوت زیادی دارد زیرا توجه اصلی دکارت به علوم جدید است و کار اساسی او از لحاظ فلسفه اولی اثبات نوعی عقل است که عمیقا نه فقط مجهز به روش می شود بلکه خود را اصلا جز تشخیص ترتیب امور و...

full text

My Resources

Save resource for easier access later


Journal title:
حکمت و فلسفه

Publisher: دانشگاه علامه طباطبایی

ISSN 1735-3238

volume 10

issue 40 2015

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023